گرچه هر بار که برنامهای میچینم میانه راه پشیمان میشوم از هزینهها و ضربه اقتصادی که سفر به ما وارد میکند. اما سفر اگر فقط ضربه اقتصادی وارد میکند هزار اتفاق مثبت نیز رقم میزند و من فقط یک مثال میزنم. یک سال قبل وقتی روی تخت بیمارستان کرونا تسلیمم کرد و داشت مرا از پا در میآورد، یکی از عواملی که امیدم را برای زنده بودن حفظ میکرد خیالپردازیها و مرور خاطرات سفرهایم بود که زیر لب با خودم زمزمه میکردم هنوز خیلی جاها را ندیدیم و کشف نکردیم و زندگی ارزشش را دارد که دارد و زندهام و وقت سفری دیگر است و هر طور هست باید برگردیم به همان زندگی گذشته قبل از کرونا. یعنی هر سال یک یا دو سفر بزرگتر و هیجانانگیزتر و کشفهای تازه برای شنیدن، دیدن و هرچه بیشتر فهمیدن همه رمز و رازهای دنیا و زندگی.
سال 97 پدرم فوت کرد و من بشدت بلحاظ روحی و حتی جسمی دچار کمبود های قابل توجهی شده بودم دوست صمیمیم پری که اون موقع همکار هم بودیم پیشنهاد سفر تور پاریس و داد علی رغم میل باطنیم که حال و حوصله هیچ چیزی رو حتی خودمو نداشتم با اصرار مادرم در نهایت رضایت دادم و مقدمات بلیط و ویزا رو انجام دادیم ولی بعنوان کسی که با پوست و استخون حس کردم میگم که تنها روزهایی رو زندگی میکنیم که در سفر هستیم، بقیهش روزمرگی و وقت گذروندنه.